مینای شیشهglass enamelواژههای مصوب فرهنگستانمخلوط اکسیدها یا نمکهای فلزی رنگی با مواد گدازآور دارای نقطۀ ذوب پایین برای تزئین یا برچسب زدن سطوح شیشهای
مینالغتنامه دهخدامینا. (اِ) آبگینه . (ناظم الاطباء) (برهان ) (منتهی الارب ) (صحاح الفرس ) (آنندراج ). شیشه . آبگینه . (فرهنگ نظام ). آبگینه ٔ سپید. (ناظم الاطباء). زجاج ابیض . (
مینالغتنامه دهخدامینا. (اِ) بافت سخت و براق و متراکمی که قسمت سطحی تاج دندان را با ضخامتی قابل توجه پوشانده است این بافت دارای اصل اکتودرمی است و در ترکیب آن 89% فسفات دو کلسیم
مردافکنلغتنامه دهخدامردافکن . [ م َ اَ ک َ ] (نف مرکب ) که مرد را به زمین افکند. که مرد را به خاک اندازد : رایضان کرگان به زین آرندگر چه توسن بوند و مردافکن . فرخی (دیوان ص 324). |
مینیلغتنامه دهخدامینی . [ نا ] (ع اِ) رسم الخطی از مینا، مهره ٔ شیشه ای . || بندر و لنگرگاه کشتی . (ناظم الاطباء). رجوع به مینا شود.
خنده ٔ شیشهلغتنامه دهخداخنده ٔ شیشه . [ خ َ دَ / دِ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خنده ٔ می . خنده ٔ جام . خنده ٔ مینا. خنده ٔ صراحی . (مجموعه ٔ مترادفات ).