میم شکللغتنامه دهخدامیم شکل . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) به شکل میم . همانند میم . چون میم . مانند میم .- عقیق میم شکل ؛ دهان تنگ : عقیق میم شکلش سنگ در مشت که تا بر حرف او کس ننهد ا
میم کردنلغتنامه دهخدامیم کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شکل «م » درآوردن . دهان تنگ را از هم گشودن . لبها را به شکرخنده گشودن : بخنده عقیقین نقط میم کردشباهنگ در میم دو نیم کرد.اسد
جاودان کبیرلغتنامه دهخداجاودان کبیر. [ وِ ن ِ ک َ ] (اِخ ) جاودان نامه سومین اثر فضل اﷲ حروفی است و از کتب مقدسه ٔ حروفیه بشمار است . رجوع به حروفیه در همین لغت نامه شود. در این کتاب ک
ووژووژونکواژهنامه آزاد(اصفهان، روستای هاردنگ) [Vozhvozhonk] مارمولک بزرگ که در بیابان دیده می شود. نوعی سوسمار که احتمالاً موقع حرکت صدای ووژووژ می دهد.
مهرواژهنامه آزادخورشید (مازندرانی) در زبان روستاییان وقتی نزاعی بین چند نفر به صلح می انجامد، می گویند که "مهر هکردنه" یعنی "صلح کردند"؛ پس مهر به معنی صلح و آشتی است (لازم به
کله جنگواژهنامه آزادکله جنگ نام محلی خرچنگ است که مردم بیشتر مناطق استان اصفهان به کار می برند مخحصوصاً مردم لنجان (اصفهان، روستای هاردنگ) کَلِه جِنگ؛ سوسمار، آفتاب پرست، خرچنگ.