میل تَوَرهگویش بختیاری1. شببند (میلهاى آهنى براى بستن دروازه)؛ 2. میله فلزى که سنگ زبرین آسیاب آبى را به چرخش درمىآورد؛ 3. میله چوبى یا فلزى که به دو سر گلینه در خرمنکوب وصل است. (تص
میلدیکشنری فارسی به عربیبهجة , حانة , خيال , دعامة , دور , رغبة , س , طعم , قائمة , معدة , مقعد , ميل
ترلغتنامه دهخداتر. [ ت َ ] (ص ) نقیض خشک باشد. (برهان ). آب رسیده . (فرهنگ رشیدی ). ضد خشک . (انجمن آرا). آبدار. (آنندراج ). چیزی که دارای بلّت باشد. مقابل خشک . نمدار و مرطوب
توراتلغتنامه دهخداتورات . [ ت َ ] (اِخ ) توراة. توریة. اسفار پنجگانه ٔ موسی . معرب «تورة» عبری است و معنی آن شریعت و وصیت است که همه ٔ آن بر عهد قدیم اطلاق می شود. (از اقرب الموا
ترانهلغتنامه دهخداترانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ) جوان خوش صورت و شاهد تر و تازه و صاحب جمال . (برهان ) (ناظم الاطباء). جوان خوش صورت و صاحب کمال . (فرهنگ جهانگیری ). جوان خوش صور
خارپشتلغتنامه دهخداخارپشت . [ پ ُ ] (اِ مرکب ) جانوری است معروف . گویند مار افعی را می گیرد و سر به خود فرومی کشد و مارخود را چندان بر خارهای پشت او می زند که هلاک می شود و در زمی
خرمارودلغتنامه دهخداخرمارود. [ خ ُ ] (اِخ ) نام رودی است که در نزدیکی خرابه های شهر قدیمی گرگان به گرگانرود می پیوندد و از سه نهر تشکیل می شود. یکی پسرک در حاجی لر که از کوه نیلی س