میل تَوَرهگویش بختیاری1. شببند (میلهاى آهنى براى بستن دروازه)؛ 2. میله فلزى که سنگ زبرین آسیاب آبى را به چرخش درمىآورد؛ 3. میله چوبى یا فلزى که به دو سر گلینه در خرمنکوب وصل است. (تص
میلدیکشنری فارسی به عربیبهجة , حانة , خيال , دعامة , دور , رغبة , س , طعم , قائمة , معدة , مقعد , ميل
ترلغتنامه دهخداتر. [ ت َ ] (ص ) نقیض خشک باشد. (برهان ). آب رسیده . (فرهنگ رشیدی ). ضد خشک . (انجمن آرا). آبدار. (آنندراج ). چیزی که دارای بلّت باشد. مقابل خشک . نمدار و مرطوب