وابسته به میز و صندلی که چوب آن با دادن رطوبت و گرما و فشار به صورت دلخواه درآمدهدیکشنری فارسی به انگلیسیbentwood
چیدمانmise en place 2واژههای مصوب فرهنگستانمرتب و منظم کردن میز و صندلی و وسایل روی میز برای پذیرایی از مهمانان
لاک و الکلیلغتنامه دهخدالاک و الکلی . [ ک ُ اَ ک ُ ] (ص نسبی مرکب ) آنچه از در و پنجره و میز و صندلی و دیگر ادوات چوبی که با مایع مرکب از الکل تقلیبی و لاک رنگ شود. || رنگ حاصل از اختل
آغوزلغتنامه دهخداآغوز. (اِ) نام درختی است جنگلی که از چوب آن میز و صندلی و مانند آن سازند و در جنگلهای ایران بسیار است .
مبل فروشلغتنامه دهخدامبل فروش . [ م ُ ف ُ ] (نف مرکب ) فروشنده ٔ مبل . مبل فروشنده . آن که میز و صندلی و مبل فروشد. و رجوع به مبل شود.
ملزوماتلغتنامه دهخداملزومات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ملزومة، تأنیث ملزوم . رجوع به ملزوم شود. || آنچه برای اداره یا وزارتخانه ای لازم است از میز و صندلی و قلم و مرکب و دوات و جز آ