میزان الضغطهلغتنامه دهخدامیزان الضغطه . [ نُض ْ ض َ طَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) فشارسنج . (لغات فرهنگستان ). آلتی است که برای تعیین فشار گازها و مایعات و بخارات به کار می رود و ا
میزان القوهلغتنامه دهخدامیزان القوه . [ نُل ْ ق ُوْ وَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) دستگاهی که با آن قوه ٔ اشیا را سنجند. (یادداشت مؤلف ).نیروسنج . (لغات فرهنگستان ). رجوع به نیروس
میزان المطرلغتنامه دهخدامیزان المطر. [نُل ْ م َ طَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) باران سنج . رجوع به باران سنج شود.
میزان الریاحلغتنامه دهخدامیزان الریاح . [ نُرْ ریا ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) بادسنج . دستگاه اندازه گیری وزش باد و جهت آن .
حجاجلغتنامه دهخداحجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن یوسف بن الحکم بن عقیل بن مسعودبن عامربن معتب بن مالک بن کعب بن عمروبن سعدبن عوف بن قسی ، و هو ثقیف . مکنی به ابومحمد. ابن خلکان
اسطرلابلغتنامه دهخدااسطرلاب . [ اُ طُ ] (معرب ، اِ) (از: یونانی ِ اَسْترُن ، ستاره + لامبانِئین ، گرفتن ) اُسترلاب . اُصطرلاب . سُتُرلاب . سُطُرلاب . صُلاّب . آلتی است که برای مشاه
زایجهلغتنامه دهخدازایجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) زایجه لوحه ٔ مربع یا دائره واری است که برای نشان دادن مواضع ستارگان در فلک ، ساخته میشود تا برای بدست آوردن حکم [ طالع ] مولد [ ولادت
ردملغتنامه دهخداردم . [ رَ ](ع اِ) سد. (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). سد مأجوج . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سد میان یأجوج و مأجوج . (از اقرب الموارد). ب
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتست . در فن اعراب بر آیی