میرعبدالغتنامه دهخدامیرعبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل ، واقع در 11هزارگزی بنجار با 250 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و راه آن مالرو است . (
خونیک میرعباسلغتنامه دهخداخونیک میرعباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 43 هزارگزی جنوب خاوری خوسف . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
دشتیاری میرعبدیلغتنامه دهخدادشتیاری میرعبدی . [ دَش ْت ْ ع َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار است . این دهستان در مرکز دشتیاری واقع است . هوای دهستان گرمسیر
دیر مرعبدالغتنامه دهخدادیر مرعبدا. [ دَ رِ م َ ع َ ] (اِخ ) در ذات الاکیراح از نواحی حیرة واقع است و منسوب به مرعبدبن حنیف بن وضاح اللحیانی است و این شخص با ملوک حیره بود و آن دیر متع
شاهدی بلگرامیلغتنامه دهخداشاهدی بلگرامی . [ هَِ ی ِ ب ِ ] (اِخ ) میرعبدالواحد حسینی واسطی بلگرامی . شاگرد شیخ صفی سایی پوری و شیخ حسین سکندره بود از آثار اوست : سنابل . حل شبهات . شرح کا
کاتب السلطانلغتنامه دهخداکاتب السلطان . [ ت ِ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) (یا کاتب السلطانی ) میرمحمد شریف ، خواهرزاده ٔ میرعبداﷲ است ومیرعبداﷲ او را بجای فرزند تربیت کرده ، هنگام مرگ او را جانش
زبردست خانلغتنامه دهخدازبردست خان . [ زَ ب َ دَ ] (اِخ ) از امراء والاشاهیان و صاحبان مناصب بزرگ دربار شاه جهان امپراطور متوفی 1076 هَ . ق . هند است . میرعبدالرزاق خوافی آرد: زبردست خ
مهد علیالغتنامه دهخدامهد علیا. [ م َ دِ ع ُل ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لقبی که به مادر بزرگان و شاهان می دادند و از آن جمله است لقب خیرالنسأبیگم دختر میرعبداﷲخان مرعشی حاکم مازند