میرزا میرانشاهلغتنامه دهخدامیرزا میرانشاه . (اِخ ) نام محلی کنار راه سنندج و ساوجبلاغ میان گول تپه و چاپار در 134/5هزارگزی سنندج . (یادداشت مؤلف ).
میرزالغتنامه دهخدامیرزا. (ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف میرزاده و میرزاد و امیرزاده . (یادداشت لغت نامه ). مرزا و شاهزاده و امیرزاده . (ناظم الاطباء). پیشتر از القاب شهزادگان بود. و در
میرزافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [منسوخ] عنوان احترامآمیز در انتهای نام شاهزادگان: ناصرالدینمیرزا، ایرجمیرزا، عباسمیرزا.۲. عنوان احترامآمیز در ابتدای نام افراد باسواد غیرروحانی: میرزاکو
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (میرزا سلطان ...) ابن میرزا سیدی احمد. مؤلف حبیب السیر (ج 2 ص 172) بنقل از روضةالصفا آرد: روزی میرزا سلطان احمدبن میرزا سیدی احمدبن میر
نجم الدین طارمیلغتنامه دهخدانجم الدین طارمی . [ ن َ مُدْ دی ن ِ رَ ] (اِخ ) از دانشمندان دوره ٔ گورکانی و ملازم میرزا میرانشاه بود و به دستور این شاهزاده کتاب کامل التواریخ ابن اثیر را از
پیربداقلغتنامه دهخداپیربداق . [ ب ُ ] (اِخ )پسر امیر قرایوسف ترکمان . خواندمیر در حبیب السیر آرد: امیر قرایوسف بعد از شهادت میرزا میرانشاه گورکان و فرار میرزا ابابکر بجانب کرمان تم
علی بدرلغتنامه دهخداعلی بدر. [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) (مولانا...) وی معاصرامیرتیمور گورکانی و از جمله شعرای دارالسلطنه ٔ هرات بود. و در سال 791 هَ . ق . که میرزا میرانشاه فرزند تیمور
اخی فرخلغتنامه دهخدااخی فرخ . [ اَ ف َرْ رُ ] (اِخ ) ابن امیر بسطام جاکیر. آنگاه که میرزا سعد وقاص حاکم قم از فرمان میرزا شاهرخ مبنی بر اطلاق امیر بسطام که در بند او بود، سرپیچید و