میراثیلغتنامه دهخدامیراثی . (ص نسبی ) منسوب و متعلق به میراث . || مال موروثی و ارثی . (ناظم الاطباء). مال میراث . مرده ریگ . مرده ری . مال که از دیگری به نسب یا سبب پس از مرگ او ر
میراثی دارلغتنامه دهخدامیراثی دار. (نف مرکب ) دارنده ٔ مال میراثی . میراثی دارنده . ماترک دارنده . دارنده ٔ ارث . (ناظم الاطباء).
گردشگری میراثیheritage tourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردشگری سازمانیافته مبتنی بر بازدید از میراث فرهنگی و طبیعی یا هر دو در یک منطقه
میراثی دارلغتنامه دهخدامیراثی دار. (نف مرکب ) دارنده ٔ مال میراثی . میراثی دارنده . ماترک دارنده . دارنده ٔ ارث . (ناظم الاطباء).
گردشگری فرهنگیcultural tourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردشگری میراثی که مبتنی بر میراث فرهنگی یک کشور است
یازونلغتنامه دهخدایازون . [ زُ ] (اِخ ) یازن . ژازن . پسر ازن پادشاه یلکس است که چون به دست پلیاس از تخت سلطنت میراثی خلع شد، آرگونت ها را برای تصرف پشم زرین به کلخید راهنمائی کر