میان کوهلغتنامه دهخدامیان کوه . (اِخ ) دهی از دهستان گرگانرود جنوبی بخش مرکزی شهرستان طوالش ، واقع در 8هزارگزی خاور هشتپر با 1095 تن سکنه . آب آن از گرگانرود و چشمه و راه آن مالرو ا
میان کوهلغتنامه دهخدامیان کوه . (اِخ ) دهی است از دهستان خالصه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 26هزارگزی شمال باختری کرمانشاه . با 163 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن م
میان کوهلغتنامه دهخدامیان کوه . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش چاپشلو شهرستان دره گز، واقع در جنوب باختری دره گز. هوای آن سردسیر و دیه ها از چشمه و رودخانه مشروب می شوند. محصول عمد
میان کوهلغتنامه دهخدامیان کوه . (اِخ ) یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش مهریز شهرستان یزد و آن محدود است از شمال و باختر به بخش تفت از جنوب به دهستان مهریز و بخش تیر و از خاور به دهستا
میانکوهلغتنامه دهخدامیانکوه . (اِخ ) دهی از دهستان فشگلدره ٔ آبیک شهرستان قزوین ، واقع در 9هزارگزی باختری آبیک با 146 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ زیاران و راه آن ماشین رو است . (ا
میانکوهلغتنامه دهخدامیانکوه . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در جنوب باختری شهرکرد با هوای کوهستانی و کوههای بلند و رودخانه های پرآب . محصول عمده ٔ آن غل
کوه میانلغتنامه دهخداکوه میان . (اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان است که 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تلخ آب میانکوهلغتنامه دهخداتلخ آب میانکوه . [ ت َ ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سوسن است که در بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز واقع است و 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
گریبان کوهلغتنامه دهخداگریبان کوه . [ گ ِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کمر کوه و جایی که در میان کوه بود. (آنندراج ) : گریبان کوه است و دامان صحرااگر هست ما را گریبان و دامان . میرز
تالخزهلغتنامه دهخداتالخزه . [ ] (اِخ ) دهی است اندر میان کوه نهاده بر سرحد میان چکل و خلخ و بدریای اسکول نزدیک است و [ اهل آن ] مردمانی جنگی و شجاع و دلاورند. (حدود العالم چ تهران
شامةلغتنامه دهخداشامة. [ م َ ] (اِخ ) زمینی است میان کوه میعاس و کوه مُربخ در حجاز. (از معجم البلدان ). || کوهی است در نجد. (از معجم البلدان ).