میان دریالغتنامه دهخدامیان دریا. [ دَرْ ] (اِخ ) مدیترانه . (فرهنگ ایران باستان ص 152). رجوع به مدیترانه شود.
میانگذرcauseway2واژههای مصوب فرهنگستانمعبری که معمولاً با ریختن و انباشتن خاک در آب در میان دریاچه یا تالاب یا خور ایجاد میشود
بیلهلغتنامه دهخدابیله .[ ل َ / ل ِ ] (اِ) خشکی و جزیره ای میان دریا و رودخانه . پیله . (برهان ) (ناظم الاطباء) (از جهانگیری ). زمین گشاده و خشک که میان دو شاخه آب بود. (شرفنامه
جزلغتنامه دهخداجز. [ ج َ ] (اِ) جزیره ٔ کنار دریا و میان دریا را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مفرس ومخفف جزیره ٔ عربیست که زمین خشک محاط به آب باشد. (فرهنگ نظام