میانمغزmesencephalon, midbrain, midbrain vesicleواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از مغز که از بخش میانی سه حفرۀ اولیۀ لولۀ عصبی رویانی تکوین مییابد
میانمغزبُریmesencephalotomyواژههای مصوب فرهنگستانایجاد برشهایی در میانمغز بهویژه در صفحۀ اتصالی مسیرهای درد، برای تسکین درد
میانفازmetaphaseواژههای مصوب فرهنگستانسومین مرحله از تقسیم کاهشی یا ناکاهشی که تشکیل دوکِ تقسیم در طی آن کامل میشود و فامتنها بر روی صفحة میانفازی مرتب میشوند * این واژه پیش از این با معادل پس
میانمدار زمینmedium Earth orbitواژههای مصوب فرهنگستانمداری که ارتفاع آن در حدود10000 کیلومتر است اختـ . میانمدار MEO
میانمغزبُریmesencephalotomyواژههای مصوب فرهنگستانایجاد برشهایی در میانمغز بهویژه در صفحۀ اتصالی مسیرهای درد، برای تسکین درد
مغز پساپیشینdiencephalon, interbrain, betweenbrainواژههای مصوب فرهنگستانبخش انتهایی پیشامغز که به میانمغز متصل است
میانفازmetaphaseواژههای مصوب فرهنگستانسومین مرحله از تقسیم کاهشی یا ناکاهشی که تشکیل دوکِ تقسیم در طی آن کامل میشود و فامتنها بر روی صفحة میانفازی مرتب میشوند * این واژه پیش از این با معادل پس
میانمدار زمینmedium Earth orbitواژههای مصوب فرهنگستانمداری که ارتفاع آن در حدود10000 کیلومتر است اختـ . میانمدار MEO