میانکللغتنامه دهخدامیانکل . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خمام شهرستان رشت ، واقع در 8هزارگزی جنوب باختری خمام با 230 تن سکنه . آب آن ازرودخانه ٔ سفیدرود و راه آن مال
خواهرخانلغتنامه دهخداخواهرخان . [ خوا / خا هََ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه طهران و شاهی میان میانکلاه و شیرگاه در دویست وبیست وسه هزارو سیصدگزی تهران . (یادداشت بخط مؤلف ).
میارکلالغتنامه دهخدامیارکلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی ، واقع در 1/5هزارگزی شمال باختری پل سفید با 200 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن م
میارکلالغتنامه دهخدامیارکلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کارکنده بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 6هزارگزی جنوب خاوری جویبار با 445 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است
میانکلغتنامه دهخدامیانک . [ ن َ ] (اِ مصغر) (مرکب از میان + کاف تصغیر و تحقیر) کمر خرد. || کمر. میان : این غاشیه کش گشته پیش کامل این بسته میانک به پیش نظّام .ناصرخسرو.