۱. وسط.
۲. درون؛ داخل.
۳. (زیستشناسی) [قدیمی] کمر.
۴. [قدیمی] کمربند.
۵. [قدیمی] غلاف.
〈 میان بستن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. کمربند بستن.
۲. [مجاز] آماده شدن برای کاری.
۱. بین، مرکز، میانه، وسط
۲. کمر
۳. تو، داخل
۴. مابین
between, borderline, inter-, median, mid, mid-, middle, midst