مگس رانیلغتنامه دهخدامگس رانی . [ م َ گ َ ] (حامص مرکب ) راندن مگس و پشه و جز آن . (ناظم الاطباء).- مگس رانی کردن ؛ مگس ران بودن . مگس راندن از چیزی : وگر چون عیسی از خورشید سازم خ
مگس رانلغتنامه دهخدامگس ران . [ م َ گ َ ] (نف مرکب ) آنکه مگسها را دورکند. مگس راننده . || (اِ مرکب ) به هندی مورچهل و چونری گویند که از پرهای دم طاوس و موی دم گاو کوهی سازند. (غیا
خوانچهلغتنامه دهخداخوانچه . [ خوا / خا چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) خوان کوچک . سفره ٔ کوچک . (ناظم الاطباء). || طبق چوبی است اعم از آنکه مدور باشد و در آن غله را از خاشاک پاک سازندیا طو
مگسلغتنامه دهخدامگس . [ م َ گ َ ] (اِ)جانوری است کوچک و بالدار و پرنده که به تازی ذباب گویند. (ناظم الاطباء). ذباب . (زمخشری ) (ترجمان القرآن ). در اوستایی ، مخشی (پشه ، مگس ).
رانینفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شلوار: ◻︎ چرا پیچد مگس دستار فوطه / چرا پوشد ملخ رانین دیبا (خاقانی: ۲۷).۲. نوعی زره که در قدیم هنگام جنگ بر تن میکردند و روی رانها را میپوشانید
رانینلغتنامه دهخدارانین . [ ن َ / نی ] (اِ) شلوار. (ناظم الاطباء). شلوار که بعربی رانان گویند. (از برهان ) (رشیدی )(آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ). جنسی از پوشش . (شرفنامه