مگسیلغتنامه دهخدامگسی . [ م َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبزواران است که در بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع است و 143 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
مگسیلغتنامه دهخدامگسی . [ م َ گ َ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی از رنگی است اسب را. (آنندراج ). رنگ خاکستری نقطه دار. (ناظم الاطباء).
خنگ مگسیلغتنامه دهخداخنگ مگسی . [ خ ِ گ ِ م َ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسب سفید که بر آن خالهای سیاه یا سرخ باشد. (غیاث اللغات ).
خنگ مگسیلغتنامه دهخداخنگ مگسی . [ خ ِ گ ِ م َ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسب سفید که بر آن خالهای سیاه یا سرخ باشد. (غیاث اللغات ).
خزبالغتنامه دهخداخزبا. [ خ ِ ] (ع اِ) مگسی که در مرغزارها باشد. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ) (از منتهی الارب ). خزباء. رجوع به خزباء شود. || بانگ مگس . (منتهی الارب ) (از
مژمژلغتنامه دهخدامژمژ. [ م ِ م ِ ] (اِ) مگسی که چون بر گوشت نشیند آن را بدبوی کند و در آن کرم افتد. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). مگسی باشد سبزرنگ که بر گوشت نشیند و گوشت را گنده