مکلیلغتنامه دهخدامکلی ٔ. [ م ُ ل ِءْ ] (ع ص ) گیاهناک . (ناظم الاطباء). مکان مکلی ٔ؛ جای بسیارگیاه . (از اقرب الموارد).
مکلیلغتنامه دهخدامکلی . [ م َ لی ی ] (ع ص ) آنکه صدمه و یا جراحت بر گرده ٔ وی رسیده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
مکلیلغتنامه دهخدامکلی . [ م ُ ک َل ْ لا ] (ع ص ) کلب مکلی ؛ سگ که گاو بر تهیگاه وی سرون زده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).