مکفوللغتنامه دهخدامکفول . [ م َ ] (ع ص ) مقابل کفیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که در عقد کفالت احضار او از طرف کفیل در مقابل مکفول له تعهد شده است . اگر کفیل تعهد کند که
مأفوللغتنامه دهخدامأفول . [ م َءْ ] (ع ص ) ضعیف رأی و عقل ، ابدال مأفون است . (منتهی الارب ) (آنندراج ): رجل مأفول الرأی ؛ مرد سبک مغز، مبدل مأفون است .(از ذیل اقرب الموارد
متفوللغتنامه دهخدامتفول . [ م ُ ت َ ف َوْ وِ ] (ع ص ) کسی که فالگویی میکند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مکفاللغتنامه دهخدامکفال .[ م ِ ] (ع ص ) بزرگ سرین . (ناظم الاطباء). || زن باوقار. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
کفالتلغتنامه دهخداکفالت . [ ک ِ ل َ ] (ع اِمص ) کفالة. پذرفتاری و تعهد و ذمه داری . (ناظم الاطباء). پایندانی . (مجمل اللغة) (زمخشری ) (مهذب الاسماء) (فرهنگ فارسی معین ). ضمانت .
ماللغتنامه دهخدامال . (ع اِ) خواسته . (ترجمان القرآن ) (دهار). خواسته و آنچه در ملک کسی باشد. ج ، اموال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر چیز که در تملک کسی باشد. (از اقرب الموار
مأفوللغتنامه دهخدامأفول . [ م َءْ ] (ع ص ) ضعیف رأی و عقل ، ابدال مأفون است . (منتهی الارب ) (آنندراج ): رجل مأفول الرأی ؛ مرد سبک مغز، مبدل مأفون است .(از ذیل اقرب الموارد