مکبرلغتنامه دهخدامکبر. [ م َ ب َ ] (ع مص ) کلان سال گردیدن . کِبَر. (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
مکبرلغتنامه دهخدامکبر. [ م َ ب ِ ] (ع اِمص ) بزرگ سالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). علته مَکبَرة و مَکبُرة و مَکبِر؛ بزرگ سال و سالخورده گردید. (از اقرب الموارد).
مکبرلغتنامه دهخدامکبر. [ م ُ ک َب ْ ب َ ](ع ص ) در اصطلاح علم صرف ، خلاف مصغر باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). اسم بزرگ شده . ضد مصغر. (ناظم الاطباء). اسمی که تصغیر نشده باشد.
مکبرلغتنامه دهخدامکبر. [ م ُ ک َب ْ ب ِ ] (ع ص ) تکبیرگوینده در نماز جماعت . (ناظم الاطباء). آن که در نمازهای جماعت به آواز بلند تکبیر گوید تا مأمومان از رکوع و سجود و قیام و ق
مکبرةلغتنامه دهخدامکبرة. [ م َ ب َ رَ / م َ ب ُ رَ ] (ع اِمص ) بزرگ سالی . (منتهی الارب ). کلان سالی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مَکبِر شود.
مکبرةلغتنامه دهخدامکبرة. [ م َ ب َ رَ / م َ ب ُ رَ ] (ع اِمص ) بزرگ سالی . (منتهی الارب ). کلان سالی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مَکبِر شود.