مکافالغتنامه دهخدامکافا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) مخفف مکافات ، نظیر مداوا و مدارا، مخفف مداوات و مدارات : شه مرا زر داد گوهر دادمش زر را عوض آن کرامت را مکافا برنتابد بیش از این .
مکافاتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بادافره، عقوبت، جزا، کیفر ۲. پاداش، تلافی، پاداشدهی، مزد ۳. گرفتاری، دردسر، وضع دشوار ۴. سختی، زحمت
مکافاتلغتنامه دهخدامکافات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ، اِ) پاداش . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مکافاة. مکافاءة. مکافا. پاداش مطلقاً (اعم از نیکی و بدی ) : گروهی از خردمندان پسن
مکافاءةلغتنامه دهخدامکافاءة. [ م ُ ف َ ءَ ] (ع مص ) پاداش دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). پاداش دادن کسی را. کِفاء. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و
مکافاةلغتنامه دهخدامکافاة. [ م ُ ] (ع مص ) پاداش کردن . (منتهی الارب ). پاداش دادن کسی را و مانند کار وی کردن . (از ناظم الاطباء). پاداش دادن . کِفاء. || کفایت کردن کسی را. (از اق
مکافئتانلغتنامه دهخدامکافئتان . [ م ُ ف ِ ءَ / م ُ ف َ ءَ ] (ع ص ، اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دو چیز مساوی . یقال : شاتان مکافئتان ، دو گوسپند در سال برابر هم و مثل هم . (ناظم الاطباء).