مکاتباتلغتنامه دهخدامکاتبات . [ م ُ ت َ / ت ِ ] (ع اِ) مراسله ها و نوشتجات . (ناظم الاطباء). ج ِ مکاتبه . نامه نگاریها : پس از آن میان هر دو ملاحظات و مکاتبات پیوسته گشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 143). در ا
مکاتبتلغتنامه دهخدامکاتبت . [ م ُ ت َ / ت ِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) مکاتبة. نامه نگاری . نامه نویسی . مراسله . یکدیگر را نامه نوشتن : میان امیر مسعود و منوچهربن قابوس والی گرگان و طبرستان پیوسته مکاتبت بود سخت پوشیده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
مکتبتلغتنامه دهخدامکتبت . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) مرد اندوهگین و غمناک . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مکتوباتلغتنامه دهخدامکتوبات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مکتوب . نامه ها و مراسلات و نوشتجات . (ناظم الاطباء). ج ِ مکتوبه : چون این مکتوبات را داعی به بخارا برد و در خدمت مولانا برهان اسلام ، اعذار واضح او تقریر کرد به سر رضا آمد. (جوامع الحکایات ).