مکابدتفرهنگ مترادف و متضاد۱. سختی، دشواری، زحمت ۲. دشمنی، معاندت ۳. رنجکشیدن، سختی دیدن، زحمت دیدن ۴. ستیز کردن، ستیهیدن
مکابدتلغتنامه دهخدامکابدت . [ م ُ ب َ / ب ِ دَ ] (از ع ، اِمص ) مکابدة. رنج دیدن . سختی کشیدن : او را بر مکابدت اهل نظر و ابرار و معاندت اولی الخطر والاحرار از پای در آورد. (ترجمه
مکابدةلغتنامه دهخدامکابدة. [ م ُ ب َ دَ ] (ع مص ) رنج چیزی بکشیدن . (المصادر زوزنی ). سختی کشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). رنج کشیدن و سختی دیدن . کباد. (از منتهی الارب ) (از آنندرا
مکابرتلغتنامه دهخدامکابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مکابرة. ستیزه . معارضه : شیر از آن مکابرت عجب نماند و بر آتش غیظ مصابرت را کار فرمود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 244).
مکایدتلغتنامه دهخدامکایدت . [ م ُ ی َ / ی ِ دَ ] (از ع ، اِمص ) مکایدة. مکر. حیله . خدعه . بدسگالی : و بر حق و حقیقت مکایدت و مجاهدت هر دو اطلاع تمام یافتم . (مرزبان نامه چ قزوینی
رسخلغتنامه دهخدارسخ . [ رَ س َ ] (ع اِمص ) پلیدی : تا وسخ و رسخ اوزار به عرق مقاسات و مکابدت بشویند. (جهانگشای جوینی ).
نهمارلغتنامه دهخدانهمار. [ ن َ ] (ص ، ق ) چون عظیم باشد اگر کار بود اگر چیزی وشگفت بسیار است و غایت . (لغت فرس اسدی ) (اقبال ). عظیم و بی کرانه و بسیار را گویند از هرچه باشد. (او
مکابدةلغتنامه دهخدامکابدة. [ م ُ ب َ دَ ] (ع مص ) رنج چیزی بکشیدن . (المصادر زوزنی ). سختی کشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). رنج کشیدن و سختی دیدن . کباد. (از منتهی الارب ) (از آنندرا
مکابرتلغتنامه دهخدامکابرت . [ م ُ ب َ / ب ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مکابرة. ستیزه . معارضه : شیر از آن مکابرت عجب نماند و بر آتش غیظ مصابرت را کار فرمود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 244).
مکایدتلغتنامه دهخدامکایدت . [ م ُ ی َ / ی ِ دَ ] (از ع ، اِمص ) مکایدة. مکر. حیله . خدعه . بدسگالی : و بر حق و حقیقت مکایدت و مجاهدت هر دو اطلاع تمام یافتم . (مرزبان نامه چ قزوینی