مچیدنلغتنامه دهخدامچیدن . [ م َ دَ / م ِ دَ ] (مص ) بمعنی خرامیدن و رفتاری باشد از روی ناز و زیبایی . (برهان ). خرامیدن بود و آن را چمیدن نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). بمعنی چمید
مکیدنگویش اصفهانی تکیه ای: bemoǰi طاری: mot(mun) طامه ای: mokâɂan طرقی: motmun کشه ای: motmun نطنزی: mokâɂan
برمچیدنلغتنامه دهخدابرمچیدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) (از: بر + مچ + -یدن ) لامسه کردن و دست مالیدن و سودن عضوی باشد بر عضو دیگر. (برهان ). دست را به نرمی بر بدن کسی مالیدن . (غی