مچاچنگلغتنامه دهخدامچاچنگ . [ م َ چ َ ] (اِ) کیری باشد از ادیم سعتریان دارند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 281). آلت چرمی که زنان بدکاره استعمال کنند، در فرهنگ سروری به هر دو جیم تازی
مچا چنگفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهچیزی شبیه آلت تناسلی مرد که از چرم میساختهاند؛ چرمینۀ زنان؛ جیرچنگ؛ جیرجنگ؛ جیزجنگ.
چیرچنگلغتنامه دهخداچیرچنگ . [ چ َ ] (اِ) چرمینه را گویند و آن آلتی باشد به اندام آلت تناسل که از چرم ساخته باشند. مچاچنگ . ایرکاشی . آلت چرمینه . رجوع به مچاچنگ شود.
ابوعاصملغتنامه دهخداابوعاصم . [ اَ ص ِ ] (اِخ ) بوعاصم . در لغت نامه ٔ منسوب به اسدی دو بیت ذیل از او شاهد برای پاچنگ و مچاچنگ آمده است :مال فرازآری و نگاه بداری تا ببرند از در و د
چرمینهلغتنامه دهخداچرمینه . [ چ َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به چرم . (ناظم الاطباء). چیزی که از چرم ساخته شده . (فرهنگ نظام ). آنچه از چرم کنند. چرمی . چرمین . از چرم . رجوع به