مَّوْزُونٍفرهنگ واژگان قرآنموزون - متناسب - چیزی که با اندازه گیری و حساب دقیق ساخته شده (کلمه موزون از وزن و به معناي سنجيدن اجسام از جهت سنگيني است ، ليکن آن را عموميت داده و در اندازهگ
موزونفرهنگ مترادف و متضاد۱. آهنگین، خوشآهنگ، خوشنوا، همآهنگ، متناسب ۲. سجع ۳. سنجیده، وزنشده ≠ ناموزون، ناسنجیده، نسنجیده
موزوندیکشنری فارسی به انگلیسیeuphonious, graceful, harmonious, just, lilting, measured, poetic, rhythmic, rhythmical, symphonic, tuneful
موزونلغتنامه دهخداموزون . [ م َ ] (ع ص ) سنجیده شده و اندازه کرده شده . (ناظم الاطباء). سنجیده . (آنندراج ). با وزن کشیده . مقدر. سخته . صاحب وزن . بوزن : سنگ ترازو به سیم کس نست