متکلغتنامه دهخدامتک . [ م َ ] (اِ) ترنج را گویند و آن میوه ای است که پوست آن را مربا سازند. (برهان ) (آنندراج ). یک قسم میوه که ترنج نیز گویند. (ناظم الاطباء) : پس این زن عزیز،
متکلغتنامه دهخدامتک . [ م َ ] (ع اِ) گیاهی است که شیره اش منجمد گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). || قطع و برش . (ناظم الاطباء).
متکلغتنامه دهخدامتک . [ م َ ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متکلغتنامه دهخدامتک . [ م َ ] (اِ) ترنج را گویند و آن میوه ای است که پوست آن را مربا سازند. (برهان ) (آنندراج ). یک قسم میوه که ترنج نیز گویند. (ناظم الاطباء) : پس این زن عزیز،
متکلغتنامه دهخدامتک . [ م َ ] (ع اِ) گیاهی است که شیره اش منجمد گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). || قطع و برش . (ناظم الاطباء).
متکلغتنامه دهخدامتک . [ م َ ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).