مَوْرُودُفرهنگ واژگان قرآنآبی که به لب آن رسیده اند- آنچه در آن وارد می شوند (بِئْسَ ﭐلْوِرْدُ ﭐلْمَوْرُودُ :بد سهمى است [آتشى] كه در آن وارد مىشود.کلمه وَرَد در اصل لغت به معناي قصد رفت
مورودلغتنامه دهخدامورود. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارنگه بخش کرج شهرستان کرج ، واقع در 38 هزارگزی شمال خاوری کرج با 479 تن سکنه . آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است . (از فر
مورودلغتنامه دهخدامورود. [ م َ ] (ع ص ) تب زده . (منتهی الارب ). آنکه مبتلا به تب نوبه باشد. (ناظم الاطباء). || تب آمده . (دهار) (مهذب الاسماء). تب به نوبت آمده . (منتهی الارب ).
مورودلغتنامه دهخدامورود. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارنگه بخش کرج شهرستان کرج ، واقع در 38 هزارگزی شمال خاوری کرج با 479 تن سکنه . آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است . (از فر
مورودلغتنامه دهخدامورود. [ م َ ] (ع ص ) تب زده . (منتهی الارب ). آنکه مبتلا به تب نوبه باشد. (ناظم الاطباء). || تب آمده . (دهار) (مهذب الاسماء). تب به نوبت آمده . (منتهی الارب ).
وَرَدَفرهنگ واژگان قرآنبه لب آب رفت ( کلمه وَرَد در اصل لغت به معناي قصد رفتن بسوي آب است و به تدريج در چيزهاي ديگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الماء - به لب آب رفتم مصدر آن ورو
وِرْداًفرهنگ واژگان قرآنبه صورت آمدن تشنگان بر لب آب ( کلمه وَرَد در اصل لغت به معناي قصد رفتن بسوي آب است و به تدريج در چيزهاي ديگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الماء - به لب آب