معکملغتنامه دهخدامعکم . [ م َ ک ِ ] (ع اِ) مَصرِف و مَعدِل .(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به معدل شود.
معکملغتنامه دهخدامعکم . [ م ِ ک َ ] (ع ص ) آگنده گوشت تن دار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معکملغتنامه دهخدامعکم . [ م َ ک ِ ] (ع اِ) مَصرِف و مَعدِل .(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به معدل شود.
معکملغتنامه دهخدامعکم . [ م ِ ک َ ] (ع ص ) آگنده گوشت تن دار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مستمعونلغتنامه دهخدامستمعون . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستمع (در حالت رفعی ). گوش دهندگان . رجوع به مستمع شود : قال کلاّفاذهبا بآیاتنا انّا معکم مستمعون . (قرآن 15/26).
مقتحملغتنامه دهخدامقتحم . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) آنکه بی اندیشه در کاری در می آید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : هذا فوج مقتحم معکم لا مرحبا بهم اًِنهم صال
جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (ع اِ) مهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهار یا آنچه بخصوص از پوست تافته شده و بر بینی اسب و شتر سخت کنند. (از متن اللغة). و منه خل