مَصْفُوفَةٌفرهنگ واژگان قرآنكنار هم چيده شده - رديف شده (از ماده صف ، به معناي رديف قرار گرفتن چند نفر در يک خط است
مصروفةلغتنامه دهخدامصروفة. [ م َ ف َ ] (ع ص )می خورده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).خمر مشروبه . (از اقرب الموارد). شراب آشامیده شده .
مصیوفةلغتنامه دهخدامصیوفة. [ م َص ْ ف َ ] (ع ص ) مصیوف . مصیف . (منتهی الارب ). باران تابستانی رسیده شده . یقال : ارض مصیوفة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ارض مصیوفة؛ زمین تابستا
lettingدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه دادن، گذاشتن، رها کردن، ول کردن، اجاره دادن، اجاره رفتن، درنگ کردن