مَسَّهُفرهنگ واژگان قرآنبه او رسيد - با او تماس پیدا کرد (کلمه مس که در لغت به معناي تماس گرفتن دو چيز با يکديگر است)
مسهلغتنامه دهخدامسه . [ م ُس ْ س َ / س ِ ] (اِ) به اصطلاح زرگران قسمی از چکش است . (فرهنگ نظام ).- مسه آغو ؛ چکشی است که کف آن محدب است . (فرهنگ نظام ).- مسه چهارسو ؛ چکش چهارپ
مسهفرهنگ انتشارات معین(مَ سِّ) (اِ.) قسمی چکش که زرگران به کار برند. ؛ ~آغو چکشی است که کف آن محدب است . ؛ ~چهارسو چکشی است چهار پهلو. ؛ ~هوله (حوله ) قسمی چکش .
مَسَّهُمْفرهنگ واژگان قرآنبه آنان رسيد - با آنان تماس پیدا کرد (کلمه مس که در لغت به معناي تماس گرفتن دو چيز با يکديگر است)
مسهلغتنامه دهخدامسه . [ م ُس ْ س َ / س ِ ] (اِ) به اصطلاح زرگران قسمی از چکش است . (فرهنگ نظام ).- مسه آغو ؛ چکشی است که کف آن محدب است . (فرهنگ نظام ).- مسه چهارسو ؛ چکش چهارپ
مسهقورهلغتنامه دهخدامسهقوره . [ م ُ س ِ رَ / رِ ] (اِ) گیاهی که آن را زراوند و شجره ٔ رستم نامند. (از فرهنگ گیاهی بهرامی ). مسمقوره . مسمقار. مسمقران . (فرهنگ گیاهی بهرامی ). و رجو
مسهقونیالغتنامه دهخدامسهقونیا. [ م َ هََ ] (معرب ، اِ) مسحقونیا. مسحوقونیا. و رجوع به مسحقونیا و مسحوقونیا شود.