مادیکشنری عربی به فارسیعلا مت استفهام , حرف ربط , چه , کدام , چقدر , هرچه , انچه , چه اندازه , چه مقدار
زُلْفَىٰفرهنگ واژگان قرآننزديک تر ( عبارت "مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى ﭐللَّهِ زُلْفَىٰ " یعنی : ما اين معبودان راجز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك كنند نمى
يُقَرِّبُونَافرهنگ واژگان قرآنکه ما را نزدیک کنند ( عبارت "مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى ﭐللَّهِ زُلْفَىٰ " یعنی : ما اين معبودان راجز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزد
کردلغتنامه دهخداکرد. [ ک ُ ] (اِخ ) نام طایفه ای است مشهور از صحرانشینان و ایشان در زمان ضحاک پیدا شدند. (برهان ). گروهی است . ج ، اَکراد. جد آنها کردبن عمرو مزیقیأبن عامربن م
خواریلغتنامه دهخداخواری . [ خوا / خا ] (حامص ) پریشانی . حقارت . پستی .(ناظم الاطباء). ذُل ّ. ذِلّت . هَوان . هَون . مَذَلّت .ذِلْذِل . ذِلْذِلة. مقابل عز. خزی . حُقْریّت . حَقر.
بالادستلغتنامه دهخدابالادست . [ دَ ] (ص مرکب ) مقابل پایین دست . مقابل زیردست . مقابل فرودست . || برتر. (آنندراج ). حریف غالب . (غیاث اللغات ) (برهان ). قوی . (آنندراج ) (هفت قلزم