میزرلغتنامه دهخدامیزر. [ م َ زَ ] (از ع ، اِ) مئزر. عمامه و دستار و مندیل که بر سر بندند. (ناظم الاطباء). دستار. (از شعوری ج 2 ورق 349). دستار و مندیلی که بر سر بندند. (آنندراج
میزرفرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده۱. شال دستاری که بر سر می‌بندند؛ دستار؛ عمامه: ◻︎ که فردا شود بر کهن‌میزران / به دستار پنجه گزم سرگران (سعدی۱: ۱۱۹).۲. ازار و پارچه‌ای که به کمر می‌بستند؛ لنگ.
مئزرلغتنامه دهخدامئزر. [ م ِءْ زَ ](ع اِ) چادر. ج ، مآزر. (منتهی الارب ). چادر و ازار وزیرجامه و فوطه و لنگی که بر کمر بندند. (ناظم الاطباء). ازار. فوطه . لنگ . چادر. (یادداشت ب
مئزرةلغتنامه دهخدامئزرة. [ م ِءْ زَ رَ ] (ع اِ) مئزر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (اقرب الموارد). رجوع به مئزر شود.
مئزرلغتنامه دهخدامئزر. [ م ِءْ زَ ](ع اِ) چادر. ج ، مآزر. (منتهی الارب ). چادر و ازار وزیرجامه و فوطه و لنگی که بر کمر بندند. (ناظم الاطباء). ازار. فوطه . لنگ . چادر. (یادداشت ب
مئزرةلغتنامه دهخدامئزرة. [ م ِءْ زَ رَ ] (ع اِ) مئزر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (اقرب الموارد). رجوع به مئزر شود.
