مجثئللغتنامه دهخدامجثئل . [ م ُ ث َ ئل ل ] (ع ص ) پهناور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). عریض و پهناور. (ناظم الاطباء). || راست ایستاده . (منتهی الارب ) (آنندرا
مجثئللغتنامه دهخدامجثئل . [ م ُ ث َ ئل ل ] (ع ص ) پهناور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). عریض و پهناور. (ناظم الاطباء). || راست ایستاده . (منتهی الارب ) (آنندرا
پهناورلغتنامه دهخداپهناور. [ پ َ وَ ] (ص مرکب ) بسیارعریض . دارای پهنا، پهنادار. سخت عریض . پرپهنا. عراض . مصفح . (از منتهی الارب ). صلاطح . پهن : مجثئل ؛ پهناور و راست ایستاده .