میساقلغتنامه دهخدامیساق . (ع ص ) مرغی که بال برهم زند هنگام پریدن . ج ، میاسیق ، مآسیق . (منتهی الارب ،ماده ٔ وس ق ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آن کبوتر که بال برهم زند در محل پر
میثاقلغتنامه دهخدامیثاق . (ع اِ) (از «وث ق ») عهد و پیمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). مَوثِق . (منتهی الارب ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). عهد استوار. (ترجمان
مِيثَاقِهِفرهنگ واژگان قرآناستوار کردنش - محکم کردنش(در عبارت "وَﭐلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ ﭐللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ ") - عهد و پیمانش
نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْفرهنگ واژگان قرآنپيمان شکني آنان (نقض که مقابل واژه ابرام است ، به معناي افساد چيزي است که محکم شده از قبيل طناب يا فتيله و امثال آن ، پس نقض چيزي که ابرام شده مانند حل و گشودن
مِيثَاقِهِفرهنگ واژگان قرآناستوار کردنش - محکم کردنش(در عبارت "وَﭐلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ ﭐللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ ") - عهد و پیمانش
لَا تَعْبُدُونَفرهنگ واژگان قرآننمي پرستيد (در عبارت "وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا ﭐللَّهَ " با اينكه"لَا تَعْبُدُونَ" خبري است مراد از آن نهي مؤكد است
اتفاقيةدیکشنری عربی به فارسیجورکردن , وفق دادن , اشتي دادن , تصفيه کردن , اصلا ح کردن , موافقت کردن(با) , قبول کردن , سازگاري , موافقت , توافق , هم اهنگي , دلخواه , طيب خاطر , مصالحه , پيم