چمتاکلغتنامه دهخداچمتاک . [ چ َ ] (اِ) کفش و پای افزار را گویند. (برهان ). کفش را گویند و آن را چمتک و چمشاک و چمشک نیز گویند. (جهانگیری ). کفش و پای افزار و آن را چمتک نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). کفش و پای افزار. (ناظم الاطباء). و رجوع به چمتک و چمشاک و چمشک شود.
مثاقلغتنامه دهخدامثاق . [ م ِ ] (اِ) مخفف میثاق : آسمان نیلگون زیرش زمین نیلگون گر نیاید پیش اندر عهد و پیمان و مثاق . منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 47).و رجوع
میثاقلغتنامه دهخدامیثاق . (ع اِ) (از «وث ق ») عهد و پیمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). مَوثِق . (منتهی الارب ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). عهد استوار. (ترجمان القرآن جرجانی ص 97). وثاق . بند. عهد. پیمان . قرارداد. عقد. معاهده . ج ، مواثیق .
متأقلغتنامه دهخدامتأق . [ م ِ ءَ ] (ع ص ) شتابنده به بدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || اسب جوان پرنشاط. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جوان پر نشاط. (ناظم الاطباء).
میثاقلغتنامه دهخدامیثاق . (ع اِ) (از «وث ق ») عهد و پیمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). مَوثِق . (منتهی الارب ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). عهد استوار. (ترجمان القرآن جرجانی ص 97). وثاق . بند. عهد. پیمان . قرارداد. عقد. معاهده . ج ، مواثیق .
میاثقلغتنامه دهخدامیاثق . [ م َ ث ِ ] (ع اِ) ج ِ میثاق . (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ). ج ِ میثاق به معنی عهد و پیمان . (آنندراج ). و رجوع به میثاق شود.