موی بغل گوشگویش اصفهانی تکیه ای: müvarguš طاری: mü-ye beqalgöš طامه ای: mu-ye beqalguš طرقی: mü-ye banâgöš کشه ای: mu-ye beqalgöš نطنزی: mu beqal-e guš
موی زهارگویش اصفهانی تکیه ای: müpoštzehâr طاری: mü-ye pašt-e âlat طامه ای: mu-ye paštâlat طرقی: mü-ye pašt-e âlat کشه ای: mu-ye paštzehâr نطنزی: muzehâr
موی زیر بغلگویش اصفهانی تکیه ای: müǰirbaqal طاری: mü-ye ǰerbaqal طامه ای: mu-ye ǰirbeqal طرقی: mü-ye ǰerbaqal کشه ای: mu-ye ǰerbaqal نطنزی: muǰirbeqal
عروسیلغتنامه دهخداعروسی . [ ع َ ] (حامص ) همسری دختر یا زنی با مردی . بیوکانی . (فرهنگ فارسی معین ). دیبار. میزاد. نیوکانی . (ناظم الاطباء). کدخدایی . اًملاک . زفاف .- شب عروسی
موجلغتنامه دهخداموج . [ م َ / م ُ ] (ع اِ) کوهه ٔ آب . ج ، امواج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روکه . مور. (منتهی الارب ). نورد آب . (مهذب الاسماء). آشوب دریا. (ترجمان القرآ
دروغزنلغتنامه دهخدادروغزن . [ دُ زَ ] (نف مرکب ) دروغ زننده . کاذب و دروغگو. (غیاث ). کذاب . أفاک . خارص . سَدّاج . سَهوق . فاسق . مائن . مَدّاع . (منتهی الارب ): پس مردی دیگر بر
طارقلغتنامه دهخداطارق . [ رِ ] (اِخ ) ابن زیاد. بلاذری در کتاب فتوح البلدان گوید. واقدی نقل کند که طارق بن زیاد عامل موسی بن نصیر بسوی اندلس لشکرکشی کرد. او اوّل کسی بود که به ج
قارونلغتنامه دهخداقارون . (اِخ ) قارون عموزاده ٔ موسی صورتی زیبا داشت و در حفظ تورات از بیشتر بنی اسرائیل مقدم بود. ولی در جاه طلبی افراط میکرد و از بخل و حسد سهمی سرشار داشت و ه