موییدنلغتنامه دهخداموییدن . [ مو دَ ] (مص ) گریستن و به آواز بلند گریه کردن . (ناظم الاطباء). گریه کردن و گریستن باشد. (از برهان ). مویه کردن . زاریدن . گریه کردن . (یادداشت مؤلف ). بر مرده نوحه و زاری کردن . (ناظم الاطباء). نوحه کردن . (از برهان ). شیون کردن : بدو
موییدنفرهنگ فارسی عمیدمویه کردن؛ گریه و زاری کردن؛ نوحه و شیون کردن: ( بدرید جامه به تن زال زر / بمویید و بنشست بر خاک بر (فردوسی۲: ۲۸۷).
موییدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. زاری کردن، مویه کردن، نالیدن، ندبه کردن ۲. عزاداری کردن، سوگواری کردن ۳. گریستن
پیمودنلغتنامه دهخداپیمودن . [ پ َ / پ ِدَ ] (مص ) مطلق اندازه گرفتن . (فرهنگ نظام ). || به ذرع چیزی بکسی دادن . ذرع کردن . گز کردن . اندازه گرفتن با گز و ذراع و ارش و غیره : بفرسنگ صد بود بالای اوی نشایست پیمود پهنای اوی . <p
میچودنلغتنامه دهخدامیچودن . [ دَ ] (مص ) بریان کردن و برشته نمودن . (ناظم الاطباء). بریان کردن . (آنندراج ). رجوع به میچانیدن شود. || پسودن و لمس کردن با دست . (از شعوری ج 2 ورق 365).
مؤدنلغتنامه دهخدامؤدن . [ م ُءْ دَ ] (ع ص ) مودن . کوتاه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مودن شود.
مؤذنلغتنامه دهخدامؤذن . [ م ُ ءَذْ ذِ ] (اِخ ) خراسانی . از گویندگان قرن یازدهم هجری و اسمش شیخ محمدعلی بود از اکابر فضلا و اماجد عرفا از سلسله ٔ جلیله ٔ ذهبیه ٔ کبرویه . با شاه عباس صفوی معاصر بود و رساله ٔ تحفةالعباسیة را به نام وی تصنیف کرد. در مدح و منقبت ائمه ٔاطهار تصانیف و مدایح بسیار
مویالغتنامه دهخدامویا. [ مو ] (نف ) صفت دائم از موئیدن . صفت مشبهه از موییدن . موینده . که مویه کند. مویان . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مویان و موینده و موییدن شود.
نالیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. زاریدن، زاری کردن، ضجر، مویه کردن، موییدن، ناله کردن ۲. تضرع کردن، شکایت کردن، شکوه کردن، گلایه کردن