مویدواژهنامه آزادتاییدکننده، تقویتکننده، محکمکننده، تاییدشده، نیرودادهشده ( اسم ) 1 - تایید کننده . 2 - محکم کننده استوار دارنده جمع : مویدین . نجاح الموید
ماتmatte, flat 3واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سطحی که برّاقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ صفر تا ده و در زاویۀ 85 درجه در گسترۀ صفر تا پانزده قرار دارد
ورنی ماتflat varnish, matte varnishواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ورنی که با درصد معینی ماتکننده ترکیب میشود تا در هنگام خشک شدن جلوهای مات بیابد
یموتلغتنامه دهخدایموت . [ ی َ ] (اِخ ) ابن المزرع بن موسی بن کیار، مکنی به ابوعبداﷲ. از ادبا بود. (یادداشت مؤلف ). یکی از مشاهیر ادبا و خود خواهرزاده ٔ جاحظ مشهور می باشد و در سنه ٔ 304 هَ . ق . درگذشته است . (از قاموس الاعلام ترکی ). یموت بن مزرع ادیب در سا
مؤیدلغتنامه دهخدامؤید. [ م ُ ءَی ْ ی ِ ] (اِخ ) محمدبن حسین . رجوع به محمدبن حسین ، مکنی به ابوشجاع شود.
بطقوزلغتنامه دهخدابطقوز. [ ب َ ] (معرب ، اِ) معرب پتغوز. گله . (مؤید الفضلاء). || گرداگرد دهان . (مؤید الفضلاء). || مرغان را منقار خاردار از دهان . (مؤید الفضلاء).
نامؤیدلغتنامه دهخدانامؤید. [ م ُ ءَی ْ ی َ ] (ص مرکب ) بی تأیید. ناموفق . تأییدناشده . مقابل مؤید. رجوع به مؤید شود.