مؤیدالدینلغتنامه دهخدامؤیدالدین . [ م ُ ءَی ْ ی ِ دُدْ دی ] (اِخ ) ابن محمودبن صاعدبن محمد حاتمی صوفی . متوفی به سال 700 هَ . ق . او راست : 1- لامیه (تاریخ انشاء 691). 2 و 3- شرح کب
مؤیدالدینلغتنامه دهخدامؤیدالدین . [ م ُ ءَی ْ ی ِ دُدْ دی ] (اِخ ) عرضی دمشقی . از منجمانی بوده که در کار رصدخانه ٔمراغه با خواجه نصیرالدین طوسی کمک کرده است . (از تاریخ مغول ص 191)
مؤیدالدینلغتنامه دهخدامؤیدالدین . [ م ُ ءَی ْ ی ِ دُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن احمد القصاب ، مکنی به ابوالمظفر و معروف به قصاب . وزیر ناصرلدین اﷲ خلیفه ٔ عباسی . وی به صفت تهور و تکبر و
مؤیدالدینلغتنامه دهخدامؤیدالدین . [ م ُ ءَی ْ ی ِ دُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن محمدبن عبدالکریم قمی . وزیر ناصرلدین اﷲ بود و پنج سال وزارت مستنصر کرد و در شوال 629 هَ . ق . او و پسرش فخر
مؤیدالدینلغتنامه دهخدامؤیدالدین . [ م ُ ءَی ْ ی ِ دُدْ دی ] (اِخ ) مرزبان . وی در مدت مدید منشی سلطان مسعود سلجوقی بود و بعد از عزل عزالملک به وزارت رسید. مردی بود آراسته به کمال و
مؤیدالدولهلغتنامه دهخدامؤیدالدوله . [ م ُ ءَی ْ ی ِ دُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) اسامةبن مرشدبن علی مقلدبن نصر شیرازی ، مکنی به ابوالمظفر و معروف به مجدالدین . صاحب تصانیف عدیده در فنون ادب
مؤیدالدولهلغتنامه دهخدامؤیدالدوله . [ م ُ ءَی ْ ی ِ دُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) بویه بن الحسن ، مکنی به ابومنصور. پسر سوم رکن الدوله و جانشین و برادر عضدالدوله ٔ دیلمی . رکن الدوله در سال 3
قصابلغتنامه دهخداقصاب . [ ق َص ْ صا ] (اِخ ) مؤیدالدین بن محمدبن علی ،مکنی به ابوعبداﷲ به صفت تهور و تکبر و قلت عقل و تدبیر موصوف بود و در سنه ٔ 590 هَ . ق . به حکم الناصرلدین
علقمیلغتنامه دهخداعلقمی . [ ع َ ق َ ] (اِخ ) ابوطالب مؤیدالدین محمدبن محمد. آخرین وزیر خلفای عباسی . رجوع به ابن علقمی و نیز دستورالوزراء ص 98 شود.
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن علی مؤیدالدین معروف به ابن قصاب . رجوع به ابن قصاب ... شود.
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ )مؤیدالدین محمدبن علی . رجوع به ابن قصاب ... شود.
ابن علقمیلغتنامه دهخداابن علقمی . [ اِ ن ُ ع َ ق َ ](اِخ ) ابوطالب مؤیدالدین محمدبن محمد. آخرین وزیر خلفای عباسی . او بزمان مستعصم چهارده سال شغل وزارت راند. گویند شیعی مذهب بود و آ