مؤزرلغتنامه دهخدامؤزر. [ م ُ ءَزْ زَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تأزیر. رجوع به تأزیر شود. || نصر مؤزر؛ یاری و اعانت کافی و بسیار. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنن-دراج )
مؤزرلغتنامه دهخدامؤزر. [ م ُ ءَزْ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأزیر. ازارپوشیده . آنکه بدن خود را به ازار می پوشاند. (ناظم الاطباء). رجوع به تأزیر شود. ازارپوشاننده . (آنندراج )
موزرلغتنامه دهخداموزر. [ م َ / م ُ زِ ](اِ) قسمی تفنگ کوتاه . قسمی تفنگ . (یادداشت مؤلف ). تفنگی که در سال 1872 م .در آلمان متداول شد و بعدها مکرر تکمیل گردید. پیاده نظام آلمان
موزرفرهنگ انتشارات معین(مُ زِ) [ آلما. ] (اِ.) (نام سازندة تفنگ ) 1 - تفنگی که در سال 1872 م . در آلمان متداول شد و بعدها مکرر تکمیل گردید. 2 - تپانچه ای که نوع عالی آن بر قنداق چوبی
مؤزرةلغتنامه دهخدامؤزرة. [ م ُ ءَزْ زَ رَ ] (ع ص ) نعجة مؤزرة؛ میش دست و پا سیاه که گویا ازار سیاه پوشیده است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
موزرمینیلغتنامه دهخداموزرمینی . [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ قمزایی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
موزرلغتنامه دهخداموزر. [ م َ / م ُ زِ ](اِ) قسمی تفنگ کوتاه . قسمی تفنگ . (یادداشت مؤلف ). تفنگی که در سال 1872 م .در آلمان متداول شد و بعدها مکرر تکمیل گردید. پیاده نظام آلمان
مؤزرةلغتنامه دهخدامؤزرة. [ م ُ ءَزْ زَ رَ ] (ع ص ) نعجة مؤزرة؛ میش دست و پا سیاه که گویا ازار سیاه پوشیده است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
موزرمینیلغتنامه دهخداموزرمینی . [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ قمزایی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
غلام موزرموئیلغتنامه دهخداغلام موزرموئی . [ غ ُ ؟ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک هفت لنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74). رجوع به اورک شود.
اورکلغتنامه دهخدااورک . [ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف دیناری هفت لنگ . (جغرافیای سیاسی کیهان ). این طایفه دارای شعب زیر است : خواجه ، زنگی ، قلعه سروی ، غلام موزرموئی ، کشی خالی