مؤثرةلغتنامه دهخدامؤثرة. [ م ُ ءَث ْ ث َ رَ ] (ع ص ) مؤنث مؤثر. ج ، مؤثرات . رجوع به مؤثر شود.
مؤثرةلغتنامه دهخدامؤثرة. [ م ُ ءَث ْ ث ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث مؤثر. ج ، مؤثرات . رجوع به مؤثر شود.
مؤثرةلغتنامه دهخدامؤثرة. [ م ُءْ ث ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث مؤثر. (از منتهی الارب ). رجوع به مؤثر شود.
علت مؤثرهلغتنامه دهخداعلت مؤثره . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ م ُ ءَث ْ ث ِ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )همان علت تامه است که خود مؤثر در وجود معلول است .(از فرهنگ اصطلاحات فلسفی ). رجوع به علت تامه شود.
مأثرةلغتنامه دهخدامأثرة. [ م َءْ ث َ رَ / م َءْ ث ُ رَ ] (ع اِ) کردار نیکو. (دهار). بزرگواری موروثی که زبانزد مردم باشد. ج ، مآثر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مکرمت موروثی . ج ، مآثر. (از اقرب الموارد). مفخرت . مکرمت . بزرگواری . شرف . (یادداشت
ماثرةدیکشنری عربی به فارسیرفتار , کردار , عمل , کاربرجسته , شاهکار , بکار انداختن , استخراج کردن , بهره برداري کردن از , استثمار کردن
مؤتریلغتنامه دهخدامؤتری . [ م ُءْ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ائتراء. (از منتهی الارب ، ماده ٔ اری ). رجوع به ائتراء شود. || زنبور عسل شهد سازنده . (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مؤثراتلغتنامه دهخدامؤثرات . [ م ُ ءَث ْ ث َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُؤَثَّرَة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مؤثرة و مؤثر شود.
مؤثراتلغتنامه دهخدامؤثرات . [ م ُءْ ث ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مؤثرة. (منتهی الارب ). رجوع به مؤثرة و مؤثر شود.
مؤثراتلغتنامه دهخدامؤثرات . [ م ُ ءَث ْ ث ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مؤثرة. (یادداشت مؤلف ). تأثیرکنندگان . (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به مؤثرة و مؤثر شود. || کنایه باشد از ستارگان . (آنندراج ) (غیاث ).
راپونتیکلغتنامه دهخداراپونتیک . [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) گیاهی از تیره پلیگوناسه قسمت قابل مصرف ریزوم و ریشه . ماده ٔ مؤثره راپونتی سین اسیدگریز وفانیک . (کارآموزی داروسازی ص 180).
راتانیالغتنامه دهخداراتانیا. (فرانسوی ، اِ) گیاهی از تیره ٔ لگومینوز از دسته ٔ سزالپینه قسمت قابل مصرف : ریشه . ماده ٔ مؤثره تانن . موارد استعمال : تنتور و عصاره ٔ راتانیا (کارآموزی داروسازی ص 182).