مونولوگفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدر تئاتر، قسمتی از نمایش که یک هنرپیشه بهتنهایی در صحنه ظاهر شود و با خود حرف بزند.
مونولگفرهنگ انتشارات معین(مُ نُ لُ) [ فر. ] (اِ.) بخشی از نمایش که هنرپیشه به تنهایی در صحنه ظاهر می شود و با خود حرف می زند. تک گویی .
موچولولغتنامه دهخداموچولو. (ص ، از اتباع ) (اصطلاح عامیانه ) از اتباع کوچولو. کوچک و خرد: کوچولو موچولو.
موزولوسلغتنامه دهخداموزولوس . [ م ُ زُ ] (اِخ ) موزول . ساتراپ ایرانی کاریه متوفای 353 ق . م . که از حدود 376 تا 353 ق . م . در کاریه حکومت داشت و یک بار بر اردشیر دوم پادشاه ایران
مونوسلولرلغتنامه دهخدامونوسلولر. [ م ُ ن ُ س ِ لو ل ِ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) (اصطلاح زیست شناسی ) تک یاخته . (لغات فرهنگستان ص 34). رجوع به تک یاخته شود.
مونوواکسنلغتنامه دهخدامونوواکسن . [ م ُ ن ُ س َ ] (فرانسوی ، اِ) مایه ای است که با یک سویه میکربی تهیه شده باشد. (از درمان شناسی عطایی ج 1 ص 366).