مونولوگفرهنگ فارسی عمیددر تئاتر، قسمتی از نمایش که یک هنرپیشه بهتنهایی در صحنه ظاهر شود و با خود حرف بزند.
مونولگفرهنگ فارسی معین(مُ نُ لُ) [ فر. ] (اِ.) بخشی از نمایش که هنرپیشه به تنهایی در صحنه ظاهر می شود و با خود حرف می زند. تک گویی .
ماگنولیافرهنگ فارسی عمید۱. گیاهی همیشهسبز با برگهای پهن و براق و گلهای زیبا و معطر بهرنگ زرد یا ارغوانی.۲. گلهای این گیاه.
ماگنولیالغتنامه دهخداماگنولیا. [ ن ُ ] (لاتینی ، اِ) گیاهی است از رده ٔ دولپه ایهای جدا گلبرگ که سردسته ٔ تیره ٔ خاصی بنام ماگنولیاسه می باشد. درختی است بسیار زیبا که در آسیا و اروپا و آمریکا و نقاط دیگر می روید. این گیاه همیشه سبز است و گلهایش زیبا و درخشنده و بسیار معطر می باشد و در جنگلهایی که
ماگنولیاMagnoliaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از ماگنولیائیان درختی یا درختچهای با حدود 225 گونه که بومی امریکای شمالی و مرکزی و هیمالیا و شرق آسیا هستند و به دلیل گلهای معطر و برگهای زیبا از اهمیت بسیاری برخوردارند