مونتاژفرهنگ مترادف و متضاد۱. سوار کردن ۲. نصب کردن قطعات مختلف یک دستگاه (رادیو، تلویزیون، کامپیوتر) ۳. کنار هم چسباندن (فیلم)
مونتاژلغتنامه دهخدامونتاژ. [ مُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح عکاسی و سینمایی ) ترکیب عکس و فیلم و به وجود آوردن صحنه های مصنوعی و عکسهای غیرحقیقی ، و آن در روزنامه ها و مجلات وسینم
مونتاژفرهنگ انتشارات معین(مُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - در کنار هم گذاشتن و به هم چسباندن فیلم ها یا عکس ها و... برای بوجود آوردن یک مجموعه . 2 - سوار کردن و به هم بستن قطعات یک دستگاه یا ماشین
مونتاژفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. در کنار هم قرار دادن و روی هم سوار کردن اجزای یک ماشین یا دستگاه.۲. (سینما) = تدوین