مومیایی کردنلغتنامه دهخدامومیایی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حفظ و تحنیط اجساد مردگان دربرابر عفونت : مومیایی کردن اجساد مردگان . تصییر. مومیاکاری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مومیاکاری
مومیایی کردنmummificationواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای حفظ جسد که در آن امعاواحشا و مغز را پیش از خواباندن جسد در سدیمکربنات از بدن خارج میکردند و سپس جسد را در نوارهای پارچهای میپیچیدند
مومیاییلغتنامه دهخدامومیایی . (ص نسبی ) منسوب به مومیا. آنچه به مومیا نسبت دارد. || مانند مومیا. || مومیاشده . || (اِ) نام دارویی سیاه مانند قیر و خوپخین . (ناظم الاطباء). مومیا. د
مومیاییفرهنگ انتشارات معین(ص نسب .) جسدی که برای سالم ماندن آن ر ا بوسیلة مواد نگهدارنده مانند موم و مومیا پوشانده اند.
مومیاییmummyواژههای مصوب فرهنگستانجسد انسان یا حیوان که بافتهای آن به شیوۀ طبیعی یا مصنوعی حفظ شده باشد