مؤمنانهلغتنامه دهخدامؤمنانه . [ م ُءْ م ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی ایمان و همچون مؤمن به خدا و رسول (ص ). (از یادداشت مؤلف ). مانند مؤمن و از روی تدین و دینداری .
مؤمنانلغتنامه دهخدامؤمنان . [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) مردمی صاحب مال و جاه بودند [ از اکابر قزوین ]، از ایشان صاحب مرحوم خواجه تاج الدین موسی در دیوان وزارت صاحب سعید خواجه شمس الدین
امیر مؤمنانلغتنامه دهخداامیر مؤمنان . [ اَ رِ م ُءْ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مأخوذ از ترکیب عربی امیرالمؤمنین . سرور مؤمنان . رجوع به امیرالمؤمنین شود.
موریانهگویش اصفهانی تکیه ای: murduna طاری: müryâna طامه ای: muryuna طرقی: mürdâna کشه ای: mürd(una) نطنزی: muryâna
مؤمنانهلغتنامه دهخدامؤمنانه . [ م ُءْ م ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی ایمان و همچون مؤمن به خدا و رسول (ص ). (از یادداشت مؤلف ). مانند مؤمن و از روی تدین و دینداری .
مغانهلغتنامه دهخدامغانه . [ م ُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) طرز و روش و قاعده و قانون وآداب آتش پرستان را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منسوب به مغان . مربوط به مغان : مؤ
مؤمنلغتنامه دهخدامؤمن . [ م ُءْ م ِ ](ع ص ) گرونده . (مهذب الاسماء). گرونده به خدای تعالی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرونده به خدای تعالی وقبول کننده ٔ شریعت . (آنندراج ).
آنهلغتنامه دهخداآنه . [ ن َ / ن ِ ] (پسوند) َانه . چون در آخر اسماء ملحق شود دلالت کند بر یکی از معانی ذیل : مانند.مثل . چون . بطور. بگونه ٔ. لائق . درخور. سزاوار. متعلق به . م
مؤمنانلغتنامه دهخدامؤمنان . [ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) مردمی صاحب مال و جاه بودند [ از اکابر قزوین ]، از ایشان صاحب مرحوم خواجه تاج الدین موسی در دیوان وزارت صاحب سعید خواجه شمس الدین