مولیانلغتنامه دهخدامولیان . [ ] (اِخ ) نام رودخانه ای در بخارا. (ناظم الاطباء). نام جویی در بخارا. (آنندراج ). جوی مولیان جویی است در نزدیکی قلعه ٔ بخارا که در آنجا سامانیان باغ ب
مولیانلغتنامه دهخدامولیان . [ ](اِخ ) ناحیتی است ، رود لمغان از حدود آن [ از حدود ماوراءالنهر ] گذرد به نزدیک رخد. (حدود العالم ). باتوجه به نوشته ٔ صاحب حدود العالم شاید جوی مولی
مولیانیهلغتنامه دهخدامولیانیه . [ نی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهماالسلام . (از الفهرست ابن الندیم ).
موریانهگویش اصفهانی تکیه ای: murduna طاری: müryâna طامه ای: muryuna طرقی: mürdâna کشه ای: mürd(una) نطنزی: muryâna
مَوْلَانَافرهنگ واژگان قرآنناصر و ياري کننده و پشتیبان ما که عهده دار همه ی امور مربوط به ما است - مولاي ما -سرپرست و صاحب اختیارما (کلمه مولي به معناي ناصر و ياري کننده است ، و ليکن نه ه
مولیانیهلغتنامه دهخدامولیانیه . [ نی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهماالسلام . (از الفهرست ابن الندیم ).
جویلغتنامه دهخداجوی . (اِ) نهر. رود کوچک . مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی . رودک
دروازلغتنامه دهخدادرواز. [ دَرْ ] (اِخ ) از آبادیهای هرات که نصربن احمد سامانی سالی در آنجا مقیم بوده و رودکی قصیده ٔ «بوی جوی مولیان آید همی » را در آنجا سراییده است : امیر [ نص
لمغانلغتنامه دهخدالمغان . [ ل َ ] (اِخ ) (رود...) نام رودی که از حدود لمغان و دینور (ظ: دپنور) از کوه بگشاید و بر حد بنیهار (بنیها) بگذرد از سوی جنوب و بر حدود مولیان بگذرد... در
همیلغتنامه دهخداهمی . [ هََ ] (پیشوند) به جهت استمرار و امتداد در فعل آید و پیش یا پس از فعل قرار گیرد. (از آنندراج ) : بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آیدهمی . رودکی .به