موقعیت سکانhelm 6واژههای مصوب فرهنگستانموقعیت دستهسکان یا فرمان سکان نسبت به خط میانای شناور (amidships)
موقعیتدیکشنری فارسی به انگلیسیacy _, berth, billet, circumstances, footing, locality, location, position, situation, standing, station, tion _
دستورهای سکانhelm orders, steering commands, steering ordersواژههای مصوب فرهنگستاندستورهایی که برای تغییر دادن موقعیت سکان به سکانی داده میشود
عربلغتنامه دهخداعرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دسته ای از مردم خلاف عجم ، و مراداز عجم هر کسی است که غیر عرب باشد از فرس و ترک و فرنگ و جز آنها و لفظ عرب مؤنث است بر تأویل طائفه : ی
پنبهلغتنامه دهخداپنبه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (ا) گیاهی که از الیاف غوزه ٔ آن ریسمان و پارچه کنند. کرشَف . کُرسُف . کرفُس . کرسوف . قضم . قطب . بِرَس ْ. قُطْن . قُطُن ّ. طُوط. قور