موقعیت سکانhelm 6واژههای مصوب فرهنگستانموقعیت دستهسکان یا فرمان سکان نسبت به خط میانای شناور (amidships)
موقعیتدیکشنری فارسی به انگلیسیacy _, berth, billet, circumstances, footing, locality, location, position, situation, standing, station, tion _
دستورهای سکانhelm orders, steering commands, steering ordersواژههای مصوب فرهنگستاندستورهایی که برای تغییر دادن موقعیت سکان به سکانی داده میشود
عربلغتنامه دهخداعرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دسته ای از مردم خلاف عجم ، و مراداز عجم هر کسی است که غیر عرب باشد از فرس و ترک و فرنگ و جز آنها و لفظ عرب مؤنث است بر تأویل طائفه : ی
سان ایلدفرسولغتنامه دهخداسان ایلدفرسو. [ ] (اِخ ) شهری است به نزدیک شقوبیه . سکنه ٔ آن چهار هزار تن و دارای موقعیت بدیعی است که مردم تابستان را برای سیر و سیاحت به آن دیار میروند. گفته
سامانة ناوبری لَختیinertial navigation system,inertial nav systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سامانة ناوبری مستقل و خودگردان که بهصورت خودکار به کمک چرخشنما و شتابسنج و رایانة ناوبری، موقعیت و سرعت و جهت و سایر اطلاعات ناوبری وسیله را در پاسخ به
خلیج فارسلغتنامه دهخداخلیج فارس . [ خ َ ج ِ ] (اِخ ) نام پیشرفتگی دریایی است در خشکی که بین ایران و شبه جزیره ٔ عربستان واقع است . طول آن 800هزار گز و از شطالعرب بسوی جنوب شرقی تا شب