کورموشلغتنامه دهخداکورموش . (اِ مرکب )موش کور (به اضافه ). (از فرهنگ فارسی معین ). نوعی از موش باشد بغایت گنده و بدبوی و کریه منظر و روزها بیرون نیاید. (برهان ) (آنندراج ). خلد. ج
موشفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپستانداری کوچک و جونده با دم دراز و گوشهای بزرگ. موش دوپا: (زیستشناسی) نوعی موش صحرایی با دستهای کوتاه و پاهای بلند که با کمک پاهای خود میجهد؛ کلاکموش. موش