موشک پرتابشی بینابُردintermediate-range ballistic missile, IRBMواژههای مصوب فرهنگستانموشک پرتابشی با بُرد مؤثر 2700 تا 5500 کیلومتر
موشک پرتابشی زیردریاییsubmarine-launched ballistic missile, SLBMواژههای مصوب فرهنگستانموشک پرتابشی که از زیردریایی پرتاب میشود و بُرد مؤثر آن از 5400 تا 10800 کیلومتر است
موشک پرتابشی قارهپیماintercontinental ballistic missile, ICBMواژههای مصوب فرهنگستانموشک پرتابشی با بُرد مؤثر 5400 تا 14400 کیلومتر
موشک پرتابشی کوتاهبُردshort-range ballistic missile, SRBMواژههای مصوب فرهنگستانموشک پرتابشی با بُرد مؤثر 30 تا 1000 کیلومتر
موشک پرتابشی میانبُردmedium-range ballistic missile, MRBMواژههای مصوب فرهنگستانموشک پرتابشی با بُرد مؤثر 1000 تا 2700 کیلومتر
رانشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت انش، بانیروی مستمر بهجلوراندن، پرتاب، پرتاب موشک، هُل، فشار قابلیت نفوذ موتور، موتور بخار، اجزایخودرو بانیروی انفجاری بهجلوراندن، شلیک گلوله، تیرا
موشکلغتنامه دهخداموشک . [ ش َ ] (اِ مصغر) مصغر موش یعنی موش کوچک . (ناظم الاطباء). نوعی از موش است . (آنندراج ). موش خرد. و این کلمه با موسکولوس لاتینی لفظاً و معناً از یک ریشه
فروزلغتنامه دهخدافروز. [ ف ُ ] (اِ) تابش و روشنی و فروغ آفتاب و غیره . (برهان ) : زمان خواست زو نامور هفت روزبرفت آنکه بودش ز دانش فروز. فردوسی .- پرفروز ؛ پرتابش . بسیار روشن :
باخرزیلغتنامه دهخداباخرزی . [ خ َ ] (اِخ ) ابوالحسن ، علی بن الحسن بن ابی الطیب (437 هَ . ق . / 1074 م .). مورخ ، و از ادباء و شعراء و نویسندگان و از مردم باخرز خراسان است ودر اند
زرآبلغتنامه دهخدازرآب . [ زَ ] (اِ مرکب ) زراب . طلای حل کرده ومالیده را... گویند که استادان نقاش بکار برند. (برهان ) (آنندراج ). زر حل کرده . (شرفنامه ٔ منیری ). طلای محلول . (