موسی وندلغتنامه دهخداموسی وند. [ سا وَ ] (اِخ ) نام ایل کرد دلفان . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 64). نام طایفه ای از طوایف چهارگانه پیش کوه از ایلات کرد ایران است که از شعب ایل دلفان
مؤسیلغتنامه دهخدامؤسی . [ م ُ ءَس ْ سا ] (ع ص ) نعت مفعولی از تأسیه . تیمار داشته شده . مورد غمخواری واقع شده . || تسلی داده شده . ج ، مؤسین .
موسیلغتنامه دهخداموسی . [ سی ی ] (ص نسبی ) منسوب به موسی ̍. (منتهی الارب ). ج ، موسَون َ، موسون َ. (ناظم الاطباء).
موسیلغتنامه دهخداموسی .[ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلال وند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 50 هزارگزی جنوب کرمانشاه با 280 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ تنگ سنگ و راه آ
جلال وندلغتنامه دهخداجلال وند. [ ج َ وَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی کرمانشاه است . این ده بین دهستانهای عثمان وند، هلیلان ، هرسم و رودخانه ٔ صیمره واقعشده و منطقه ای است کوه
موسیلغتنامه دهخداموسی . (اِخ ) در شواهد زیرین بر وزن «طوسی » آمده است و مراد همان موسی [ سا ] موسی بن عمران است : موسی ّ زمان را تو یکی شهره عصائی وانکه نشناسند که حضمان عقلااند
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صفوی (اول ) (جلوس 907 هَ . ق . - وفات 930). شاه اسماعیل بن شیخ حیدربن شیخ جنیدبن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن شیخ صدرالدین موسی بن شیخ صف
اروستانلغتنامه دهخدااروستان . [ اَ وَ ] (اِخ ) شهر نصیبین . این شهر کهنسال که در کتیبه های آشوری بخط میخی از نهصد سال پیش از مسیح ببعد نسیبینا خوانده شده ، پایگاه شهرستانی است که ب