موسطلغتنامه دهخداموسط. [ س َ ] (ع اِ) موسطالبیت ؛ هرآنچه در میان سرای باشد خاصة. (منتهی الارب ، ماده ٔ وس ط) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مُوس مُوسگویش گنابادی در گویش گنابادی در گویش گنابادی به تعلل کردن در انجام کاری و صبر و تفکر بیش از حد قبل از انجام کار گویند.
متوسطدیکشنری عربی به فارسیميانه , متوسط , وسطي , واقع دروسط , حد وسط , ميانه روي , اعتدال , منابع درامد , عايدي , پست فطرت , بدجنس , اب زيرکاه , قصد داشتن , مقصود داشتن , هدف داشتن , معن
متوسطدیکشنری عربی به فارسیمياني , وسطي , مابين , ميانه , متوسط , ميانگين , حد فاصل , اهل کشور ماد , حد وسط , ميانحال , وسط