موساییلغتنامه دهخداموسایی . (اِخ ) تیره ای از ایل باوی کوه کیلویه از ایلات فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88).
موساییلغتنامه دهخداموسایی . (ص نسبی ) موسائی . منسوب به موسی . آنکه یا آنچه به حضرت موسی پیغمبر نسبت دارد. (از یادداشت مؤلف ). || مانند موسی . همچون موسی : کار موسایی کردن . || م
موسائیلغتنامه دهخداموسائی . (ص نسبی ) موسایی . رجوع به موسایی شود. || منسوب است به موسی که نسبت اجدادی است . (از الانساب سمعانی ). موسایی .
موسائیلغتنامه دهخداموسائی . (ص نسبی ) موسایی . رجوع به موسایی شود. || منسوب است به موسی که نسبت اجدادی است . (از الانساب سمعانی ). موسایی .
موسویهلغتنامه دهخداموسویه . [ س َ وی ی َ ] (اِخ ) موساییه .(از خاندان نوبختی ص 165). و رجوع به موساییه شود.
موسویهلغتنامه دهخداموسویه . [ س َوی ی َ ] (ص نسبی ) موسوی . موسایی . منسوب به حضرت موسی بن جعفر هفتمین امام شیعیان . (از یادداشت مؤلف ).
موسویلغتنامه دهخداموسوی . [ س َ ] ( ص نسبی ) منسوب به حضرت موسی پیغمبر بنی اسرائیل . (یادداشت مؤلف ). || یهودی و موسایی . (ناظم الاطباء). یهود. جهود. کلیمی . موسایی . اسرائیلی .
کلیمیلغتنامه دهخداکلیمی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کلیم اﷲ، موسی (ع ). پیرو دین موسی (ع ) (فرهنگ فارسی معین ). یهود. جهود. یهودی . موسایی . موسوی . اسرائیلی . ج ، کلیمیان . (یا